صفحه شخصی محمدحسین مسعودی   
 
نام و نام خانوادگی: محمدحسین مسعودی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد عمران
شغل:  عضو هیئت رئیسه گروه تخصصی عمران س ن م س استان تهران
شماره نظام مهندسی:  103061110
تاریخ عضویت:  1391/05/09
 روزنوشت ها    
 

 آسیب شناسی کار جمعی در جامعه ایرانی بخش عمومی

8


فردگرایی و جمع‌گرایی دو مقوله‌ای هستند که خود می‌توانند ابعادی پیدا کنند. مشخصاً در کارهای علمی جامعه‌شناسی، روانشناسی و بین‌فرهنگی یک نوع «فردگرایی افقی» داریم و یک «فردگرایی عمودی». همچنین یک «جمع‌گرایی افقی» داریم و یک «جمع‌گرایی عمودی».



فردگرایی افقی معنی‌اش حفظ استقلال نسبی نسبت به دیگران است. این‌که افراد هویت‌های خاص خودشان را داشته باشند و هرکدام از یک شأنیتی برخوردار باشند، یعنی یک فرد مستقل که در تعامل با دیگران استقلال نسبی دارد و البته مسئولیت‌پذیری خودش را هم دارد. «فردگرایی عمودی» نیز نوعی تفوق‌طلبی و نوعی منیّت‌طلبی است. به تعبیری شاید بتوان این‌گونه بیان کرد که «فردگرایی افقی» یک نوع فردگرایی اخلاقی است و «فردگرایی عمودی» نوعی فردگرایی خودخواهانه است.



در جمع‌گرایی نیز می‌توان همین نوع تفکیک را داشت. «جمع‌گرایی افقی» یعنی توجه به جمع و به مصلحت جمعی. «جمع‌گرایی عمودی» یعنی این‌که فرد در این جمع مستحیل است؛ اصلاً از خودش هیچ ندارد، تابع نوعی اراده‌ی جمعی است. قبیله گرایی را یکی از مصداق‌های اصلی این جمع‌گرایی عمودی می‌دانند. در این‌جا نیز باید حوزه‌ها را تفکیک کنیم. در حوزه‌ی مذهبی ما به‌شدت جمع‌گرا و بیشتر جمع‌گرای افقی هستیم. یعنی یکی از ویژگی‌های ایرانی‌ها این است که به‌شدت جمع‌گرا هستند. یعنی مذهب به عنوان یکی از ویژگی‌های جمعی و ویژگی‌های اصلی حوزه‌ی فرهنگی ما است. نمونه‌اش هیئت‌هاست که بر اساس تقسیم کار و حرکت گروهی کارشان انجام می‌شود. شما می‌بینید که چند ده‌هزار نفر در یک زمان خیلی محدود با بهترین نحو پذیرایی می‌شوند. این واقعاً حیرت‌آور است.



اما متأسفانه باید بپذیریم که بخش عمده‌ای از رفتارهای‌ ما در ساحت اجتماعی از نوع «فردگرایی خودخواهانه» است. فردیت خودخواهانه و فردگرایی خودخواهانه تناسبی با روحیه‌ی کار جمعی ندارد. به همین خاطر ما موظفیم «فردیت اخلاقی» را در جامعه گسترش دهیم. یعنی اگر افرادی که کنار هم قرار می‌گیرند، هرکدام برای خودشان یک «من» باشند از نوع برتری‌طلبِ منِ عمودی، این‌ها مثل دو پادشاهند که در اقلیمی نمی‌گنجند! کار جمعی یعنی «نیم‌من» بودن؛ نه من بودن. فردگرایی اخلاقی داشتن یعنی «من» هستم، ولی قرار نیست همه‌ی عالم برای من باشد. این من وقتی که ممزوج شد، همیشه ما می‌شود و کار جمعی جواب می‌دهد. بنابراین اگر ما فردگرایی اخلاقی را در آدم‌ها ایجاد کنیم، هر فرد مسئول رفتار فردی خودش خواهد بود. ضمن این که «مصلحت جمعی» را نیز لحاظ می‌کند.



کار جمعی به گذشت نیاز دارد. در کار مذهبی ما خیلی راحت می‌گذریم و می‌کشیم کنار. یعنی این‌که خیلی وارد چالش نمی‌شویم. یا مثلاً در خانواده، ما خیلی اعتماد داریم و اعتماد بین شخصی‌مان خیلی بالاست؛ اعتمادی که در بین دوستان و خویشاوندان شعاعی دارد. اما کلاً اعتماد تعمیم‌یافته در میان ما به‌شدت پایین است. این‌جاست که یک مفهومی وجود دارد که آن هم مفهوم «آشنا» است. ما به تناسب این که اگر کسی آشنا برای ما باشد به او اعتماد می‌کنیم، غریبه برای ما به معنی دشمن تلقی می‌شود. این یک آسیب است. یک مشکل است.



 


ما باید به این باور اجتماعی برسیم که آن کسی که آشنا نیست، الزاماً دشمن نیست. می‌خواهم بگویم این شعاع ‌اعتمادی که ما برای انتخاب «کار جمعی» لازم داریم، به حداقل می‌رسد. مثلاً این خیلی جالب است که اغلب شرکا در جامعه‌ی ایرانی از شراکت ناراضی هستند! ضرب‌المثلی هست که «اگر شریک خوب بود، خداوند هم برای خودش شریک می‌گرفت!» علت اصلی‌اش این است که من به خودم فقط می‌توانم اعتماد کنم. حالا من اگر خیلی آدم خوبی باشم و خانواده‌ی خیلی خوبی داشته باشم، می‌توانم به خانواده‌ام هم اعتماد کنم. شعاع این اعتماد وسیع نمی‌شود. به همین خاطر لازمه‌ی کار جمعی این است که من باید بتوانم به کسی اعتماد کنم.



یکی از دلایلی که ما اعتماد نمی‌کنیم، دقیقاً به حوزه‌ی تاریخی-سیاسی برمی‌گردد. ما در تجربه‌ی زیسته‌مان اصلاً حکومت‌های قابل اعتمادی نداشتیم و این تعبیرِ معروفِ شکاف دولت-ملت تا حدی در تاریخ ایران وجود داشته است. حکومت از ما نبوده که بخواهیم به آن اعتماد کنیم و حکومت سلاطین و پادشاهان هرگز اعتمادزایی نکرده است. این که می‌گویند ما یک بی‌اعتمادی نهادینه شده داریم، البته الزاماً به سه هزار سال پیش برنمی‌گردد. مثلاً فرض کنید که در کشورهایی مردم به نظام بانکی اعتماد نداشته باشند و مطمئن نباشند اصل پولی را که در بانک به امانت گذاشته‌اند -چه ریال چه دلار- دریافت می‌کنند، معلوم است که این بی‌اعتمادی چه آثار سوئی در پی خواهد داشت.



فرهنگ کار جمعی اکتسابی است و بخشی‌اش آموختنی است. ما کار جمعی کم انجام داده‌ایم. یعنی آن مهارت‌هایی را که باید برای کار جمعی بیاموزیم، نیاموخته‌ایم. به همین خاطر باید مهارت‌آموزی کنیم.


 


لازم است تا ما ویزگی‌های فرهنگی و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنیم و فرهنگ کار جمعی را در سطح خرد، میانه و کلان با وضع قوانین متناسب و تمرین کارگروهی و خرد جمعی تقویت کنیم و البته هزینه‌های آن را نیز بپذیریم.



توصیه می شود متن کامل این نوشتار را در آدرس ذیل مطالعه فرمایید:


http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=22329

چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 ساعت 13:21  
 نظرات    
 
سیامک الهی فر 11:36 سه شنبه 30 اردیبهشت 1393
2
 سیامک الهی فر
تمرین: روزی چند بار به کار تیمی فکر کنید؟
کار تیمی- کار تیمی-کار تیمی-کار تیمی-کار تیمی- کار تیمی-کار تیمی-کار تیمی-کار تیمی-کار تیمی

با سلام
اول باید دید که ساختار جامعه پذیرای کار جمعی می باشد یا نه؟ آیا اصلاً در ذهن مدیران رده بالا تفکر کار جمعی شکل گرفته و به آن اعتقاد دارند یا فقط نوعی شعار است؟ اصلاً منافع مدیران با کار جمعی تامین می شود یا به خطر می افتد؟ اصلاًً توان اجرای کار جمعی داریم یا همینکه با چالش رویرو شدیم شیر نفت را باز می کنیم و ....
در جامعه ای که تمام سیستم های اداری سعی در بدست آوردن سهم بیشتر از شیرهای نفتی را دارند نمی توان انتظار بوجود آمدن تفکر کار جمعی در لایه های اصلی را داشت. شاید در یرخی از سازمانهای خصوصی روحیه کار تیمی حاکم باشد ولی من قطع به یقین می گویم که روحیه کار تیمی در ادارات دولتی وجود ندارد. کار تیمی ارزیابی می خواهد!؟ آیا تا به حال شده که مدیر ادارات دولتی مورد ارزیابی قرار بگیرد؟
کار تیمی روحیه تیمی می خواهد - ساختار تیمی می خواهد - فکر تیمی می خواهد - گذشت تیمی می خواهد - آدم تیمی می خواهد